سارا سارا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

دخمل کوچولو

سارا و امیر حسین

گلم امیر حسین پسر عمه نفیسه هست خیلی دوست داره .امیر کلاس اوله تازه جمله سازی یاد گرفته و قتی یاد گرفته بود اسمت رو بنویسه خیلی خوشحال بود و الان  توی همه جملهه نویسی هاش اسم تو هست ...
5 دی 1391

خاطرات دخترم

گلم دیروز وقتی داشتی شیر می خوردی صدای جیغت رفت هوا دیدم انگشتت رو زدی توی چشمت ولی بعد دیدم گوشه چشمت به فاصله کم تا چشمت خونیه.فهمیدم اونجا رو زخمی کردی و گریه کردی فدات شم.امروز بعد از ظهر بعد از خوردن فرنی بهت قطره استامینوفن دادم که کلی بالا اوردی و ناچار شدم توی روشویی موهات رو که کثیف شده بود بشورم و کلی بازی کردی الانم کلی گریه کردی و خوابیدی.به کریرت هم علاقه داری ولی میای ازش پایین و مدام باید حواسم بهت باشه.هر چی دستت میاد می بری طرف دهنت.دیشب به جعبه دستمال کاغذی علاقه نشون می دادی و اینقدر قلت خوردی تا بهش رسیدی.گلم زندگی با تو و بابای مهربونت خیلی شیرینه.خدا رو به خاطر تمام نعمتهاش شاکرم و شکر که تو و بابا رو به من داد تا خوشبخ...
5 دی 1391

عزیز مامان و اولین سوپ

گل مامان امروز اولین سوپ زندگیت که برنج و گوشت و جعفری بود رو خوردی نوش جونت عشقم.خرید جعفری با اعمال شاقه بود.من جعفری کمی می خواستم تا هر روز کمکم و تازه به تازه برات بخرم تا بخوری گلم ولی اقاهه پول خرد باقی پولم رو با اینکه داشت نداد منم اومدم و از جای دیگه خریدم.
5 دی 1391